برای همسرم میلاد......
چای دم می کنم که گرم شوی،امشب از سوز شهر ایمن باش
شهر من شهر مردمان بد است،خنجراز پشت می زنند ایتجا
تو نگاهت به سمت من باشد، سخت با چشم شهر دشمن باش
حال من را کسی نمی داند،حال این روزهای یخ زده را
حضرت بوسه های مردادی ،روح درآسمان این تن باش
رد لب هات برلب بوشهر،اصفهانی ترین گز دنیاست
لب به سرسختی لبم بگذار کوره داغ ذوب آهن باش
توی این شعر می شود رقصید، پای کوبید روی قانون ها
تو نگاهت به سمت من باشد غرق در چین چین دامن باش
هر شب از ساحل خلیج دلم،تب زاینده رود می بارد
سیل باش و به قصد ویرانی تا ابد سهم خانه ی من باش